دانش
/dāneš/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. علم: ◻︎ ز دانش به اندر جهان هیچ نیست / تن مرده و جان نادان یکیست (اسدی: ۱۷۵) ◻︎ نبشتن به خسرو بیاموختند / دلش را به دانش برافروختند (فردوسی: ۱/۳۷ حاشیه).
۲. (اسم) [قدیمی] عقل؛ خرد.
۲. (اسم) [قدیمی] عقل؛ خرد.