26 فرهنگ

خشکانج

/xoškān[a]j/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

لاغر؛ نحیف؛ استخوانی: ◻︎ تو چنین فربه و آگنده چرایی؟ پدرت / هندویی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۸۶).