26 فرهنگ

ترجمه مقاله

خبردار

/xabardār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. کسی که از امری خبر دارد؛ باخبر؛ مطلع؛ بااطلاع؛ آگاه.
۲. (شبه جمله) فرمان ایستادن به حالت خبردار.
۳. (صفت) راست و منظم ایستاده برای ادای احترام.
۴. (صفت، اسم) [قدیمی، مجاز] جاسوس.