حریص
/haris/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. آزمند؛ آزور؛ دارای آز و شره.
۲. بسیار مشتاق و راغب به چیزی.
حریف
١. همکار؛ همپیشه.
٢. همنبرد.
۳. همنشین.
٤. [قدیمی] طرف شخص در بازی یا نبرد.
٥. دوست؛ رفیق.
٦. [قدیمی] معشوق.
۲. بسیار مشتاق و راغب به چیزی.
حریف
١. همکار؛ همپیشه.
٢. همنبرد.
۳. همنشین.
٤. [قدیمی] طرف شخص در بازی یا نبرد.
٥. دوست؛ رفیق.
٦. [قدیمی] معشوق.