حجاب
/hejāb/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. چادر.
۲. روپوش؛ روبند.
۳. (تصوف) آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود.
۴. [قدیمی] پرده.
۵. [قدیمی، مجاز] آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد.
⟨ حجابالغره (غرت): [قدیمی، مجاز] حیرت و سرگردانی.
⟨ حجاب ظلمانی: [قدیمی، مجاز]
۱. شب.
۲. (تصوف) صفات ذمیمه.
⟨ حجاب نورانی: (تصوف) [قدیمی، مجاز] صفات حمیده.
⟨حجاب حاجز: (زیستشناسی) پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم؛ پردهای که قفسۀ سینه را از شکم جدا میکند؛ دیافراگم.
۲. روپوش؛ روبند.
۳. (تصوف) آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود.
۴. [قدیمی] پرده.
۵. [قدیمی، مجاز] آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد.
⟨ حجابالغره (غرت): [قدیمی، مجاز] حیرت و سرگردانی.
⟨ حجاب ظلمانی: [قدیمی، مجاز]
۱. شب.
۲. (تصوف) صفات ذمیمه.
⟨ حجاب نورانی: (تصوف) [قدیمی، مجاز] صفات حمیده.
⟨حجاب حاجز: (زیستشناسی) پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم؛ پردهای که قفسۀ سینه را از شکم جدا میکند؛ دیافراگم.