26 فرهنگ

بومهن

/bum[a]han/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

زلزله؛ زمین‌لرزه: ◻︎ برآمد یکی بومهن نیم‌شب / تو گفتی زمین دارد از لرزه تب (اسدی: ۲۹۹).