انسجام
/'ensejām/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. منظم شدن و با هم جور شدن.
۲. روان بودن کلام و عاری بودن آن از تعقید و تکلف و تصنع.
۳. مستحکم شدن؛ استوار شدن؛ استواری.
۲. روان بودن کلام و عاری بودن آن از تعقید و تکلف و تصنع.
۳. مستحکم شدن؛ استوار شدن؛ استواری.