آمودن
/'āmudan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. ساختن.
۲. آراستن: ◻︎ در آمودن آن همایونبنا / نماند ایچ باقی به گنجینهها (دقیقی: ۱۱۳).
۳. در رشته کشیدن.
۴. آماده کردن.
۵. آمیختن؛ درهم کردن.
۶. (مصدر لازم) آراسته شدن.
۷. آمیخته شدن.
۲. آراستن: ◻︎ در آمودن آن همایونبنا / نماند ایچ باقی به گنجینهها (دقیقی: ۱۱۳).
۳. در رشته کشیدن.
۴. آماده کردن.
۵. آمیختن؛ درهم کردن.
۶. (مصدر لازم) آراسته شدن.
۷. آمیخته شدن.