آبدان/'ābadān/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآباد: ◻︎ تیغ محمودی که اسلام آبَدان از آب اوست / بود سالی صد که آن بیکار بود از کارزار (عثمان مختاری: ۸۴).