مرحلهلغتنامه دهخدامرحله . [ م َ ح َ ل َ ] (ع اِ) منزل . فرودآمدنگاه بین راه . جای باش . کوچگه . کوچگاه . جای فرودآمدن . ج ، مراحل : قدری چوب صندل با خود آورد چون به مرحله ٔ بازرگانان رسید و او را بدید. (سندبادنامه ص 300). مرحله ٔ طالبان
مرحلةلغتنامه دهخدامرحلة. [ م َ ح َ ل َ ] (ع اِ) فرودآمدنگاه . (منتهی الارب ). منزلگاه . (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). منزل . مرحل . (مهذب الاسماء). منزل بین دو منزل . (از متن اللغة). || منزلی که از آنجا بار می بندندو حرکت می کنند. (از متن اللغة). کوچگاه . (غیاث اللغات ). || مسافتی که مسافر
مرحله 2phase 4واژههای مصوب فرهنگستان[باستانشناسی] بازهای از زمان که در آن دگرگونی در مواد فرهنگی باعث تمایز یک واحد باستانشناختی از واحد دیگر میشود [حملونقل درونشهری-جادهای] تقسیمات زمانی چراغ راهنمایی در یک چرخه
مرحلهبندیphasingواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم زمان برای تفکیک حرکت وسایل نقلیه و عابران در انشعابات یک تقاطع
آموزش پرواز پایهbasic flying trainingواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از آموزش پرواز، بین مرحلة مقدماتی و مرحلة پیشرفته اختـ . آپپ BFT
مرحله پیمالغتنامه دهخدامرحله پیما. [ م َ ح َ ل َ / ل ِ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) طی کننده مراحل و منازل . (فرهنگ فارسی معین ). مسافر.- مرحله پیما گردیدن ؛ طی کردن منازل و مراحل . (فرهنگ فارسی معین ). رو به
مرحله دارلغتنامه دهخدامرحله دار. [ م َ ح َ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) پاسبان و نگهبان راهی که در میان دو منزلگاه واقع شده . (ناظم الاطباء).
مرحله داریلغتنامه دهخدامرحله داری . [ م َ ح َ ل َ / ل ِ ](حامص مرکب ) عمل مرحله دار. رجوع به مرحله دار شود.
زیرمرحلهsubphaseواژههای مصوب فرهنگستانهریک از مقاطع جزئیتر مرحله که نتیجۀ بررسیهای دقیقتر گونهشناختی و لایهنگاشتی است