سورتلغتنامه دهخداسورت . [ رَ ] (ع اِ) شرف . منزلت . || پاره ای از قرآن مجید. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به سورة شود.
سورتلغتنامه دهخداسورت . [ س َ / سُو رَ ] (از ع اِمص ) تیزی . حدت . تندی هر چیز. (غیاث ). تیزی از هر چیزی . (آنندراج ). سورة : در خانه ٔ پیرزنی از عجائز بخارا متواری شد تا فورت حادثه و سورت واقعه ٔ او سکون یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
صورتلغتنامه دهخداصورت . [ رَ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل ، واقع در 21 هزارگزی جنوب بابل . در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریائی است . 400 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ سجادرود. محصول آنجا برنج
صورتفرهنگ فارسی عمید۱. صفت؛ نوع؛ وجه؛ شکل.۲. روی؛ رخسار.۳. [قدیمی] پیکر.۴. [قدیمی] نقش.⟨ صورت برداشتن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [مجاز]۱. لیست کردن؛ سیاهه کردن؛ سیاهه نوشتن.۲. [قدیمی] نقاشی کردن.⟨ صورت دادن: (مصدر متعدی) [مجاز]۱. انجام دادن؛ کاری را به پایان رسا
صورتلغتنامه دهخداصورت . [ رَ ] (ع اِ) صورة. هیأت . خلقت . (السامی ). شکل . شاره . تمثال . نقش . نگار : ای قامت تو بصورت کاونجک هستی تو بچشم هر کسی بلکنجک . شهید بلخی .ای عاشق دلسوزه بدین جای سپنجی همچون شمنی چینی بر صورت فرخار
سورتمهلغتنامه دهخداسورتمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) نوعی ارابه ٔ چرخ دار برای روی برف .(یادداشت بخط مؤلف ). گردونه ٔ کوچک و بی چرخ که بوسیله ٔ اسب ، سگ یا گوزن حمل شود. (فرهنگ فارسی معین ).
سورتچینلغتنامه دهخداسورتچین . (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین . دارای 756 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، بنشن ، انگور، عسل ، بادام ، زردآلو و شغل اهالی زراعت ، قالی وجاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class
سورتمهفرهنگ فارسی عمیدوسیلۀ نقلیۀ کوچک و بیچرخ که در مناطق قطبی بهوسیلۀ اسب یا سگ یا گوزن قطبی روی برف کشیده میشود.
راندرلغتنامه دهخداراندر. [ دِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در ایالت گجرات هند واقع در ناحیه ٔ سورت و در روبروی شهر سورت و کنار رودخانه ٔ تپتی که بوسیله ٔ پلی بشهر سورت مربوط میشود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
سورهفرهنگ نامها(تلفظ: sure) (عربی) هر یک از بخشهای صد و چهاردهگانهی قرآن که خود شامل چند آیه است ، سورت .
سورهفرهنگ فارسی عمید۱. ‹سورت› هریک از قسمتهای صدوچهاردهگانۀ قرآن که خود شامل چند آیه است.۲. [مجاز] سورۀ توحید.
ذوات حامیملغتنامه دهخداذوات حامیم . [ ذَ ت ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) هفت سورت از قرآن که افتتاح آن به حم شود و آن هفت سوره را آل حامیم نیز نامند.
سورتمهلغتنامه دهخداسورتمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) نوعی ارابه ٔ چرخ دار برای روی برف .(یادداشت بخط مؤلف ). گردونه ٔ کوچک و بی چرخ که بوسیله ٔ اسب ، سگ یا گوزن حمل شود. (فرهنگ فارسی معین ).
سورتچینلغتنامه دهخداسورتچین . (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین . دارای 756 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، بنشن ، انگور، عسل ، بادام ، زردآلو و شغل اهالی زراعت ، قالی وجاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class
سورتمهفرهنگ فارسی عمیدوسیلۀ نقلیۀ کوچک و بیچرخ که در مناطق قطبی بهوسیلۀ اسب یا سگ یا گوزن قطبی روی برف کشیده میشود.
باداب سورتواژهنامه آزادچشمههای باداب سورت در سال ۱۳۸۷ به عنوان دومین اثر طبیعی ملی ایران ثبت شد.در سال ۱۳۸۷، کوه دماوند، چشمههای باداب سورت و سرو ابرکوه به عنوان سه اثر طبیعی توسط سازمان میراث فرهنگی ثبت شدند. چشمههای باداب سورت واقع در استان مازندران، شهرستان ساری، بخش چهاردانگه، دهستان پشتکوه، روستای ارست، قرار دارد.