فورتلغتنامه دهخدافورت . [ ف َ رَ ] (ع اِمص ) شدت و جوشش خشم . فور. فوران : شاه چون این مقدمات استماع کرده فورت خشمش تسکین یافت . (سندبادنامه ). در خانه ٔ پیرزنی از عجائز بخارا متواری شدتا فورت حادثه و سورت واقعه ٔ او سکون یافت . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). فورت آن مهم و سور
فوردلغتنامه دهخدافورد. [ فُرْ ] (اِخ ) جان . درام نویس انگلیسی . وی در سال 1586 م . در ایلسینگتن متولد شد. درام های او - چه در زمان وی و چه در قرون بعد - شهرت بسیاریافت . همکاری او با نویسنده ٔ معروف توماس دکر یکی از موجبات شناخته شدن درامهایش گردیده . از کتا
فوردلغتنامه دهخدافورد. [ فُرْ ] (اِخ ) هنری . صنعتگر معروف امریکائی . وی در روز سی ام ژوئیه سال 1863 م .در مزرعه ای نزدیک شهر دیربرن ایالت میشیگان متولد شد. پدرش ویلیام فردریک پروتستان انگلیسی بود که در ایرلند به دنیا آمده بود وخانواده اش به آمریکا کوچ کرده ب
فوریتلغتنامه دهخدافوریت . [ ف َ / فُو ری ی َ ] (از ع ،مص جعلی ، اِمص ) فوری بودن . آنکه چیزی بدون مهلت باشد. || در اصطلاح پارلمانی آن است که دولت یا یکی از وزرا لایحه ای را پیشنهاد کند و بررسی و تصویب سریع آن را خواستار شود: به قید دو یا سه فوریت .
فوژگردلغتنامه دهخدافوژگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای استرآباد، و آن را فوجرد نیز گویند که معرب است . (آنندراج ). رجوع به فوجرد شود.
فرانکفورتلغتنامه دهخدافرانکفورت . [ فْرا / ف ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای کهن وبزرگ آلمان است که در 17هزارگزی دارمشتات در کنار رود ماین واقع شده است . (از فرهنگ امریکایی وبستر).
اشتاسفورتلغتنامه دهخدااشتاسفورت . [ اِ ] (اِخ ) از شهرهای پروسی آلمان (ساکس ) در کنار بُد ، دارای 20000 تن سکنه و در آن کارخانه ٔ تولیدات شیمیائی و ذوب آهن وجود دارد. مواد معدنی و پتاس آن شهر حائز اهمیت بسیار است .
اشواینفورتلغتنامه دهخدااشواینفورت . [ اِش ْ ] (اِخ ) قصبه ایست در خطه ٔ فرانکونیای سفلی از باویر و بر نهر ماین در 40 هزارگزی شمال غربی وورجبوک واقع گشته است و گرداگردش سوری کشیده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
ارفورتلغتنامه دهخداارفورت . [ اِ ] (اِخ ) شهری است به پروس (ساکس ) در کنار ژِرا در 280 هزارگزی جنوب غربی برلن ، دارای 135000 تن سکنه . دارای دارالفنون تاریخی وکتابخانه ٔ مکمل و انجمنهای علمی و فنی و صنایع نساجی و کاغذسازی و تکم