سحنهلغتنامه دهخداسحنه .[ س َ ن َ ] (اِخ ) جایگاهی است بین بغداد و همدان و گویند نزدیکی همدان . (معجم البلدان ). شهری است نزدیک همدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به صحنه شود.
شحنهلغتنامه دهخداشحنه . [ ش َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔشهرستان یزد. دارای 259 تن سکنه ، آب آن از قنات ، محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
شحنةلغتنامه دهخداشحنة. [ ش ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) آنقدر از گیاه که ستوران را یک روز و یک شب کفایت کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جماعت اسبان یا به قدر کفایت از آن ، یقال : بالبلد شحنة من الخیل ؛ ای رابطة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنچه کشتی را بارگیری کنند. (از ذیل اقرب المو
سحنةلغتنامه دهخداسحنة. [ س َ ن َ ] (ع اِ) شکل و روی و صورت مردم . (غیاث ). روی مردم . (منتهی الارب ). هیئت . (لسان العرب ) (منتهی الارب ). || نرمی و تازگی پوست روی . (غیاث ). نرمی روی پوست . (منتهی الارب ) (لسان العرب ). || هیئت و رنگ . (لسان العرب ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نهاد روی
سعنهلغتنامه دهخداسعنه . [ س َ ن َ ] (ع ص ) میمون و مبارک یا نامبارک . || شی ٔ اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || حقیر. (منتهی الارب ).
سحنلغتنامه دهخداسحن . [ س ِ ] (ع اِ) پناه جای . یقال : هو فی سحنه ؛ ای فی کنفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سحناءلغتنامه دهخداسحناء. [ س َ / س َ ح َ ] (اِخ ) علی بن طلحةبن کردان واسطی مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی واسطی و سحنة شود.
سامانههای حملونقل هوشمندintelligent transport systemsواژههای مصوب فرهنگستاندامنة وسیعی از اطلاعات مبتنی بر فنّاوری ارتباطات که بهصورت یکپارچه در زیرساختها و وسایل نقلیة سامانة حملونقل به کار گرفته میشود و بهاینترتیب، پایش و مدیریت جریان تردد و کاهش راهبندان و ایجاد مسیرهای جایگزین برای مسافران امکانپذیر میشود اختـ . سحنه ITS
سحنةلغتنامه دهخداسحنة. [ س َ ن َ ] (ع اِ) شکل و روی و صورت مردم . (غیاث ). روی مردم . (منتهی الارب ). هیئت . (لسان العرب ) (منتهی الارب ). || نرمی و تازگی پوست روی . (غیاث ). نرمی روی پوست . (منتهی الارب ) (لسان العرب ). || هیئت و رنگ . (لسان العرب ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نهاد روی
ابوالنجملغتنامه دهخداابوالنجم . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی غالب بن فهدبن منصوربن وهب بن مالک نصرانی . طبیبی فاضل و جامع علم و عمل بود در طبقه ٔ اطبای شامیین بحسن علاج و جودت معرفت در صناعات طبیّه معروف و مشهور است چنانکه در ترجمه ٔ آن طبیب یگانه متقدمین اهل سیر بدینسان مسطور نموده اند: کان ط