زودگذرلغتنامه دهخدازودگذر. [ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) زودگذرنده . آنچه که زود گذرد. آنچه که به سرعت محو شود: دنیای زودگذر. تبسم زودگذر. (فرهنگ فارسی معین ).
زودگذردیکشنری فارسی به انگلیسیbrief, ephemeral, evanescent, fleeting, impermanent, transient, volatile, transiently
زودگذریدیکشنری فارسی به انگلیسیelusiveness, evanescence, fleetingness, impermanence, transience, transiency
زودگذریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] زودگذری، گذرا بودن، کوتاهی بیثباتی، ناپایداری، فانی بودن، زوال، نپاییدن، تغییرپذیری چیز ناپایدار، آدمبرفی
زودگذریدیکشنری فارسی به انگلیسیelusiveness, evanescence, fleetingness, impermanence, transience, transiency
زودگذریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] زودگذری، گذرا بودن، کوتاهی بیثباتی، ناپایداری، فانی بودن، زوال، نپاییدن، تغییرپذیری چیز ناپایدار، آدمبرفی