درةالتاجلغتنامه دهخدادرةالتاج . [ دُرْ رَ تُت ْتا ] (ع اِ مرکب ) مرواریدی که بر تاج نصب کنند. گوهر افسر. بزرگترین مرواریدهای تاج پادشاهی . (ناظم الاطباء) : الملک بن الملک ... درة تاج الممالک انسان عین العالم ... ابوالفتح محمدشاه . (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص <span class="hl"
جسم کثیفلغتنامه دهخداجسم کثیف . [ ج ِ م ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جسمی است که حاجز ابصار ما از ابصارنور به کلیت باشد. (از درةالتاج از فرهنگ سجادی ).
حینئذلغتنامه دهخداحینئذ. [ ن َ ءِ ذِن ْ ] (ع اِ) آنگاه . (آنندراج ). در این هنگام . آن هنگام . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). و حینئذ در فلک البروج چهار نقطه حاصل شود. (درةالتاج ).
متلاصقلغتنامه دهخدامتلاصق . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) به هم پیوسته . بهم چسبنده . || متلاصقان ، در منطق دو امری باشند که یکی از ایشان مماس بر دیگری باشد بر وجهی که منتقل شود به انتقال او. (درةالتاج جمله ٔ سوم از فن دوم ص 97).
درةلغتنامه دهخدادرة. [ دُرْ رَ ] (ع اِ) مروارید بزرگ . (منتهی الارب ). مروارید. (دهار). واحد دُرّ. (از اقرب الموارد). بیرونی در الجماهر (ص 127) در بیان اقسام مروارید گوید: از اقسام مروارید یکی «دهرم مروارید» است که بزرگترین آن است و معرب آن «درة» باشد. و در
متتالیانلغتنامه دهخدامتتالیان . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ متتالی . دو متتالی . و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || (اصطلاح منطق ) ... متتالیان دو امری باشند که میان اول و ثانی ایشان چیزی از ایشان نباشد خواه متفق باشند در تمام نوع چون خانه و خانه ، خواه مختلف چون صفی از حجر و شجر. (فرهنگ لغات و اصطل