متتالیانلغتنامه دهخدامتتالیان . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ متتالی . دو متتالی . و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || (اصطلاح منطق ) ... متتالیان دو امری باشند که میان اول و ثانی ایشان چ
تتالیانلغتنامه دهخداتتالیان . [ ت ِ ] (اِخ ) قومی که پسر پادشاه آن ، ارشک بزرگ ، بر آن تیوخوس شورید و پارتها را از قید حکومت مقدونیها خلاص کرد. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2595 و 25
متوالیاًلغتنامه دهخدامتوالیاً. [ م ُ ت َ یَن ْ ] (ع ق ) از پی هم و پی در پی و بدون انقطاع . (ناظم الاطباء).
تتالیانلغتنامه دهخداتتالیان . [ ت ِ ] (اِخ ) قومی که پسر پادشاه آن ، ارشک بزرگ ، بر آن تیوخوس شورید و پارتها را از قید حکومت مقدونیها خلاص کرد. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2595 و 25