ظفرانگیزلغتنامه دهخداظفرانگیز. [ ظَ ف َ اَ ] (نف مرکب ) پیروزی آورنده : تیغ حلم از تیغ آهن تیزتربل ز صد لشکر ظفرانگیزتر.مولوی .
ظفرانگیزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهظفرانگیزنده؛ پیروزیآورنده؛ آنچه موجب ظفر شود: ◻︎ تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر / بل ز صد لشکر ظفرانگیزتر (مولوی: ۱۹۲).
ظفرانلغتنامه دهخداظفران . [ ظَف ِ ] (اِخ ) قلعه ای است در نواحی کاد به یمن . || قلعه ای است در کوه وصاب در یمن نزدیک زبید.
ظرانلغتنامه دهخداظران . [ ] (ع اِ) الماس . صاحب الجماهر گوید: و یظن بعضهم ان الظران هوالألماس و لیس به و انما هو اسم مأخوذ من الظر و هو القطع الذی منه تسمی الظران ظراناً و هو