غضةلغتنامه دهخداغضة. [ ؟ ض ْ ض َ ] (اِخ ) نام مادر المستضی ٔ باﷲ. رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 294 شود.
غضورةلغتنامه دهخداغضورة. [ غ َض ْ وَ رَ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غضب . (اقرب الموارد).
غضوضةلغتنامه دهخداغضوضة. [ غ ُ ضو ض َ ] (ع مص ) تازه روی گردیدن : غض ّ فلان غضاضة و غضوضة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تازه شدن .(تاج المصادر بیهقی ). غضوضة گیاه و جز آن ؛ نضارت و
غضلغتنامه دهخداغض . [ غ َ ضِن ْ ] (ع ص ) در اصل غضی است ، بعیر غض به معنی شتر دردشکم رسیده از خوردن غضا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غضی شود.
غضلغتنامه دهخداغض . [ غ َض ض ] (ع مص ) غض طَرف ؛ فروخوابانیدن چشم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چشم خوابانیدن . (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). فروخوابانیدن چشم . (ت
غضولغتنامه دهخداغضو. [ غ َض ْوْ ] (ع مص ) غضو شب ؛ تاریک شدن آن با پوشیدن تاریکی همه چیز را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || غضو شتر؛ خوردن آن غضا را. (از المنجد). این معنی