yieldدیکشنری انگلیسی به فارسیبازده، محصول، حاصل، سودمندی، ثمر دادن، واگذار کردن، ارزانی داشتن، تسلیم کردن یا شدن
استحکام تسلیمyield strengthواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تنشی که یک فلز میتواند بدون انحراف از تناسب میان کُرنش و تنش تحمل کند
بازدهیyield 1واژههای مصوب فرهنگستاندرآمد حاصل از سرمایهگذاری در اوراق قرضه، بهصورت درصدی از قیمت آنها یا درصدی از سود ناشی از کل سرمایهگذاری مالی انجامشده