غامةلغتنامه دهخداغامة. [ غام ْ م َ ] (ع ص ) مؤنث غام ّ. لیلةٌ غامة؛ شب سخت گرم . || شب اندوه . (منتهی الارب ).
غاملغتنامه دهخداغام . [ غام م ] (ع ص ) یوم ٌ غام ؛ روز تیره و دم گیر از گرما. روز سخت گرم . || روز اندوه . (منتهی الارب ).
اوغاملغتنامه دهخدااوغام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَغْم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی نفس و گرانجان که ناخوش دارند آنرا و کولی و جنگ و کینه یا کینه ٔ جای گرفته در سینه و قهر
غواملغتنامه دهخداغوام . [ غ َ وام م ] (ع اِ) موهای سرکه پیشانی و قفا را فروگیرند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قیاساً میتوان آن را جمع غامّة دانست ، ولی معنی مذکور صحیح به نظر نمی