سمعک دوشاخهY-cord hearing aidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سمعک جیبی که خروجی تقویتکنندۀ آن با یک سیم Yشکل به هر دو گوش هدایت میشود
غونلغتنامه دهخداغون . (پسوند) (مزید مؤخر امکنه )، چون : باغون ، بلاساغون ، زاغون ، زرغون ، مغون و لغون . صورتی از گاه و گون و قان و قون و جان و جون و خان و خون و کت و کده و کن
کوغونلغتنامه دهخداکوغون . [ ] (اِخ ) شهری است [ به ناحیت کرمان ] میان سیرگان و بم . جایی سردسیرو هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (از حدود العالم چ د
رنج کشیدنگویش خلخالاَسکِستانی: kuri kašəst.e دِروی: r.anj kaš.əs.en شالی: kuri kašəs.an کَجَلی: zajr â.xeri.y.an کَرنَقی: kuri kašəs.an کَرینی: ranj kašəs.an کُلوری: rannj kašəs.a
کیآرمینفرهنگ نامها(تلفظ: ke(a)y ārmin) (= آرمین) ، ← آرمین ؛ (در اعلام) یکی از برادران کاووس و پسر کی ؛ نام چهارمین پسر کیقباد.
کیمنشفرهنگ نامها(تلفظ: ke(a)y maneš) صاحب طبع شاهانه ، شاه طبیعت ، بزرگ منش ؛ (در اعلام) به قول ابوریحان کی منش پسر کیقباد و جد کی لهراسب بوده است.
کینازفرهنگ نامها(تلفظ: ke(a)y nāz) (کی + ناز (افتخار ، فخر ، تفاخر)) ؛ به معنی موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان .
کی آرمینواژهنامه آزاد/ke(a)y ārmin/ آرمین. || (اَعلام) یکی از برادران کاووس و پسر کی. نام چهارمین پسر کیقباد.