طعن و طنزلغتنامه دهخداطعن و طنز. [ طَ ن ُ طَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . رجوع به طعن و رجوع به طنز شود.
طعنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زخمزبان، سرزنش، طعنه، عیبجویی، کنایه، گوشه، ملامت ۲. عیب گفتن، سرزنش کردن، کنایه زدن ۳. نیزه زدن ۴. نیزهزنی
طعنلغتنامه دهخداطعن . [ طَ ] (ع مص ) زدن به نیزه کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). لَزّ. (منتهی الارب ). نیزه زدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 67). خستن . (دهار) : تو حمله آری چ