طهمورثلغتنامه دهخداطهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار در 24 هزارگزی جنوب بیجار. نزدیک کوه سنگ پا. تپه ماهور و سردسیر با 470 تن سکنه . آب آن از چشمه . م
طهمورثلغتنامه دهخداطهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) نام پادشاهی بود از نبیره های هوشنگ . گویند ابلیس را مرکوب ساخته بود و سوار میشد و مدت پادشاهی او را بعضی سی سال و بعضی هزار سال نوشته
طهمورث آبادلغتنامه دهخداطهمورث آباد. [ طَ رِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین در 50000 هزارگزی معلم کلایه و 33000 گزی راه عمومی . کوهستان و معتدل با 80 تن
طهمورثیلغتنامه دهخداطهمورثی . [ طَ رِ ] (ص نسبی ) منسوب به طهمورث : ز بس های و هوی و جرنگ درای بکردار طهمورثی کرّنای .فردوسی .
طهمورثاتلغتنامه دهخداطهمورثات . [ طَرِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودشت بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان در 25 هزارگزی جنوب خاوری کوهپایه و 20 هزارگزی شوسه ٔ اصفهان به یزد. جلگه و معتدل با
طهملغتنامه دهخداطهم . [ طَ / طُ ] (ع اِ) ماادری ای الطهم هو؛ یعنی نمیدانم که کیست آن . (منتهی الارب ).
طهمةلغتنامه دهخداطهمة. [ ] (ع اِ) غذای مطبوع لذت بخش که مردم خوش خوراک در خوردن آن افراط کنند. (از دزی ج 2 ص 65).