طلعةلغتنامه دهخداطلعة. [ طَ ع َ ] (ع اِ) یکی طلع. طلعت .- طَلعة ذِکر ؛ غلاف خرما. (از منتهی الارب ).
طلعةلغتنامه دهخداطلعة. [ طُ ل َ ع َ ] (ع ص ) نفس طُلعة؛ نفس سخت گیرنده ٔ چیزی و تفحص کننده ٔ آن و مایل بهوا. (منتهی الارب ). بسیار واقف بر چیزی . (منتخب اللغات ). || امراءة طلعة
طلعلغتنامه دهخداطلع. [ طَ ] (ع اِ) جای بلند که از آن اطلاع یابند. || کرانه (به کسر نیز آید). (منتهی الارب ). || اندازه و مقدار. یقال :الجیش طلع الف . (منتهی الارب ) (منتخب اللغ
طلعلغتنامه دهخداطلع. [ طِ ] (ع اِ) اسم است اطلاع را. و منه :اطلع طلع عدده . (منتهی الارب ). وقوف بر چیزی . (منتخب اللغات ). || جای بلند که از آن اطلاع یابند. (منتهی الارب ). ||