طباطبةلغتنامه دهخداطباطبة. [ طَ طِ ب َ ] (اِخ ) (مشهد...) مشهدالطباطبة در قبرستان مصر (قاهره ) متعلق به خاندان طباطبا است . (از تاج العروس ).
طبطبةدیکشنری عربی به فارسیگيره اي که مته را در ماشين نگه ميدارد , مرغک , عزيزم , جانم , جوجه مرغ تکان , صدايي که براي راندن حيوان بکار ميرود
طبابةلغتنامه دهخداطبابة. [ طِ ب َ ] (ع اِ) نورد ابر. || ریگ . || دراز از زمین و ابر و چرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین .هامون در یکدیگر پیوسته . (مهذب الاسماء). ج ، طباب ، ط
طبطابةلغتنامه دهخداطبطابة. [ طَ ب َ ] (ع اِ) یک تخته ٔ گوی بازی . (منتهی الارب ). طبطاب . رجوع به طبطاب شود.
طبطبةلغتنامه دهخداطبطبة. [ طَ طَ ب َ ] (ع اِ) بانگ وآواز تلاطم سیل . (منتهی الارب ). آواز آب . آواز موج زدن سیل . (منتخب اللغات ). بانگ آب . (مهذب الاسماء). || حکایت بانگ سیل . |