طبيعيدیکشنری عربی به فارسیذاتي , جبلي , فطري , غريزي , ايجاد شده بر اثر تخم کشي از موجودات هم تيره , طبيعي , سرشتي , نهادي , بديهي , مسلم , استعداد ذاتي , احمق , ديوانه , مادي , فيزيکي
منظر طبيعيدیکشنری عربی به فارسیخاکبرداري وخيابان بندي کردن , دورنما , منظره , چشم انداز , بامنظره تزءين کردن
طبيعةدیکشنری عربی به فارسیرنگ زدن , رنگ چهره , رنگ , بشره , چرده , طبيعت , ذات , گوهر , ماهيت , خوي , افرينش , گونه , نوع , خاصيت , سرشت , خميره
تابع زبَرجمعیsuperadditive functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی مانند f بهگونهای که بهازای هر y ، x در دامنۀ f(x+y) ≥ f(x) + f(y) ،f
تابع زیرجمعیsubadditive functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی مانند f بهگونهای که بهازای هر y ، x در دامنۀ f(x+y) ≤ f(x) + f(y) ،f
تابع جمعیadditive functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که عمل جمع را حفظ کند، یعنی همواره (y)f(x+y) = f(x)+f