طوسیلغتنامه دهخداطوسی . (اِ) نوعی از شال . پتو و برک غلاف کمان هم گویند : صلیب همه ٔ کافران سوختم که طوسی بدین رشته دردوختم . نظام قاری (دیوان البسه ص 194).|| غلاف کمان : به اسم
طوسیلغتنامه دهخداطوسی . (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن سنان التیمی . عالم روایه ٔ قبائل و اشعار فحول ، و درک مصاحبت مشایخ کوفیین و بصریین کرده است و بیشتر مجالست و اخذ او از ابن
طوسیلغتنامه دهخداطوسی . (اِخ ) ابوجعفر، محمدبن الحسن بن علی الطوسی ، ملقب به شیخ الطائفه . رجوع به ابوجعفر طوسی ... شود.
طوسیسلغتنامه دهخداطوسیس . (معرب ، اِ) به قول مؤلف حاوی فقاح اذخر است . فقاح اذخر. (فهرست مخزن الادویه ).
حسن طوسیلغتنامه دهخداحسن طوسی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به نظام الملک و حسن بن محمدبن حسن طوسی شود.
قانعی طوسیلغتنامه دهخداقانعی طوسی . [ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) ملک الشعراء بهاءالدین احمدبن محمود یکی از کسانی است که از مقابل سیل هجوم مغول در سال 617 هَ . ق . از خراسان از راه دریا گریخته و