صرصورلغتنامه دهخداصرصور. [ ص ُ] (ع اِ) نوناتک . الواحد صرصورة. (نسخه ٔ خطی مهذب الاسماء). || جانورکی است . || اشتر بزرگ هیکل . || شتر بختی . (منتهی الارب ).
صرصرصفتلغتنامه دهخداصرصرصفت . [ ص َ ص َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) همانند باد صرصر. تند و تیز : صرصرصفت در صفدری ، تیغش چو تیغ حیدری بر سینه ٔدیو و پری ، از خلد ابرار آمده .خاقانی .
صرصرلغتنامه دهخداصرصر. [ ] (اِخ ) در نسخه ٔ حبیب السیر چ 1 سنگی تهران آن را از بلاد اقلیم چهارم شمرده است و در چ خیام بشکل خرخیر نوشته شده است و بامقابله ای با معجم البلدان چ مص
صرصر کوه پیکرلغتنامه دهخداصرصر کوه پیکر. [ ص َ ص َ رِ پ َ / پ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از اسب و شترقوی هیکل و جلد باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).