صرمةلغتنامه دهخداصرمة. [ ص َ م َ ] (ع ص ) آنکه خشم او زود نرود. یقال : هو صرمة من الصرمات ؛ ای بطی ٔ الرجوع من غضبه . (منتهی الارب ).
صرمةلغتنامه دهخداصرمة. [ ص ِ م َ ] (اِخ ) ابن انس بن صرمة صاحب رسول خدا (ص ) رجوع به ابوقیس صرمة در این لغت نامه و عقدالفرید ج 1 ص 174 و ج 2 ص 257، چ محمد سعید عریان و المعرب جو
صرمةلغتنامه دهخداصرمة. [ ص ِ م َ ] (اِخ ) پدر است مر صرمة را که پدر پدر هاشم بن حرملة است . (منتهی الارب ).
صرملغتنامه دهخداصرم . [ ] (اِخ ) ابن یربوع یکی از اصحاب رسول خدا است و آن حضرت وی را سعید نامید. از او فرزندان وی روایت کنند. (قاموس الاعلام ترکی ).
صرملغتنامه دهخداصرم . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَرماء است . (منتهی الارب ). رجوع بدان لغت شود. || سیخک در مرغ و خروس خانگی . سیخک خروس . || صرم الدیک ؛ در تکلم عامیانه ٔ شام ، می
صرملغتنامه دهخداصرم . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم . 15هزارگزی شمال خاور کهک 9هزارگزی جنوب غربی راه قم به کاشان ، معتدل ، دارای 1300 تن سکنه ، آب آن از ق
صرملغتنامه دهخداصرم . [ ص َ ] (ع مص ) نیک بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و قطع کردن . (غیاث اللغات ). || ببریدن از کسی . (مصادر زوزنی ) (ترج