صفوفلغتنامه دهخداصفوف . [ ص َ ] (ع ص ) ناقة صفوف ؛ ناقه ای که چند قدح شیر دهد از یک دوشیدن یعنی از کثرت شیر صف اقداح می بندد یا به هر دو دست خود صف می بندد بوقت دوشیدن . (منتهی
صف فزایندهpersistent queueواژههای مصوب فرهنگستانصفی که ورود به آن بیشتر از خروج از آن است و درنتیجه بهتدریج طول آن افزایش مییابد
فاتح صفویلغتنامه دهخدافاتح صفوی . [ ت ِ ح ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) لقب شاه اسماعیل صفوی است که در سال 930 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به اسماعیل صفوی شود.