صفوحلغتنامه دهخداصفوح . [ ص َ ] (ع ص ) جوانمرد بخشنده ٔ عفوکننده . (منتهی الارب ). کثیرالصفح . کثیرالعفو. غفار. غفور. عفوّ. || زن روی گرداننده ٔ بازدارنده . (منتهی الارب ).
حسن صفویلغتنامه دهخداحسن صفوی . [ ح َ س َ ن ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) فرزند سلطان محمد مکفوف پسر شاه طهماسب ، که شاه اسماعیل دوم او را کشت . اشعاری از وی در مجمعالفصحاء (ج 1 ص 22) و مجمعال
حسین صفویلغتنامه دهخداحسین صفوی . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) (شاه سلطان ...) (1694-1722 م .) فرزند شاه سلیمان اول (شاه صفی دوم ) صفوی فرزند شاه عباس دوم ، فرزند شاه صفی اول ، فرز
شاه سلطان حسین صفویلغتنامه دهخداشاه سلطان حسین صفوی . [ س ُ ح ُ س َ ن ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حسین صفوی شود.
صَّفْحَفرهنگ واژگان قرآنگذشت کردن - ناديده گرفتن- صفحه (در معناي "صفح "روي خوش نشان دادن نيز مستتر است. پس معناي صفحت عنه اين است که علاوه بر اينکه او را عفو کردم روي خوش هم به او نشان