صحولغتنامه دهخداصحو. [ ص َح ْوْ ] (ع مص ) هوشیاری . هوشیار شدن از مستی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). از مستی بهوش آمدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). مقابل سک
صحوفرهنگ انتشارات معین(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هوشیار شدن . 2 - (اِمص .) هوشیاری ، مقابل سُکر به معنی مستی .
صحلغتنامه دهخداصح . [ ص َ / ص َح ْ ح َ ] (ع اِ) علامتی است نمودن صحت را، شاید مخفف صَح ّ و یا صحیح : در میان صالحان یک اصلحی است بر سر توقیعش از سلطان صحی است . مولوی .صح بفتح
صحلغتنامه دهخداصح . [ ص ُح ح ] (ع اِمص ) تندرستی از بیماری ، خلاف سقم . || بهی و برائت از هر عیب . (منتهی الارب ). || (ص ) درست و تندرست . (غیاث اللغات از لطایف ).