صهدلغتنامه دهخداصهد. [ ص َ ] (ع مص ) سوختن گرمی آفتاب کسی را. (منتهی الارب ). گرمی آفتاب در کسی اثر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
صهلغتنامه دهخداصه . [ ص َه ْ ] (ع اسم فعل ) کلمه ای است که بدان متکلم را زجر کنند، یعنی خاموش باش . واحد و جمع در وی یکسان است . (منتهی الارب ). بمعنی امر یعنی خاموش باش . (غی
صهولغتنامه دهخداصهو. [ ص َهَْوْ ] (ع مص ) بسیار مال شدن کسی . || زهیدن آب جراحت و روان شدن . (منتهی الارب ).