صاغرجلغتنامه دهخداصاغرج . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است از قرای سغد. (معجم البلدان ). رجوع به الانساب سمعانی شود.
صاغرلغتنامه دهخداصاغر. [ غ ِ ] (ع ص ) مرد خوار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، صاغرون ، صاغرین ، صَغَرة : حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون . (قرآن 29/9). و لنخرجنهم منها ا
صاغرةلغتنامه دهخداصاغرة. [ غ ِ رَ ] (اِخ ) بلده ای است در بلاد روم . ابوتمام آن را ذکر کرده است و گوید : کأن ّ بلادالروم عمت بصیحةفضمت حشاها او رغا وسطها السقب بصاغرة القصوی و ط