warrantyدیکشنری انگلیسی به فارسیضمانتنامه، گارانتی، ضمانت، تضمین، تعهد، پابندان، امر مورد تعهد یا تضمین
ضمانت مشروطwarrantyواژههای مصوب فرهنگستانپذیرش و موافقت کتبی شرکت برای تعمیر یا جایگزینی کالا، درصورت بروز مشکل یا ضعف کیفی در آن کالا، در محدودة زمانی ثابت و مشخص
تضمینguaranty, warrantyواژههای مصوب فرهنگستانتعهد سازنده یا فروشندۀ کالا در قبال خریدار برای ارائۀ خدمات پس از فروش در طی مدت مشخص متـ . ضمانت