waftدیکشنری انگلیسی به فارسیکف دست، نفخه، نسل اینده، وزش نسیم، نسیم، اهتزاز، بهوا راندن، بحرکت دراوردن، روی هوا یا آب شناور ساختن
گویافتلغتنامه دهخداگویافت . (ن مف مرکب ) مخفف گویافته . به معنی صاحب . (آنندراج ). و شعوری آن را به معنی حرامزاده و بدنفس آورده . اما درست نیست و اصل کلمه «کویافت » است یعنی یافته شده در کوی . سرراهی . سقیط و لقیط.
وافدلغتنامه دهخداوافد. [ ف ِ ] (اِخ ) حیی است از عرب . (از اقرب الموارد). نام گروهی از تازیان . (از ناظم الاطباء).