صونلغتنامه دهخداصون . [ ص َ ] (ع مص ) نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). نگه داشتن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). نگهبانی . (غیاث اللغات ). نگاهداری . || تحفظ.
صِنْوَانٌفرهنگ واژگان قرآنهم ریشه (کلمه صنو به معناي شاخه و جوانهايست که از بيخ تنه درخت روئيده باشد مثلا گفته ميشود : هما صنوا نخلة - اين دو ، دو شاخه از يک درخت خرما است که از ريشه آن
صونةلغتنامه دهخداصونة. [ ص َ ن َ ] (ع اِ) طبله ٔ عروس که بخور و لوازم آرایش در آن نهد. عتیده . (اقرب الموارد). طبله که در آن خوش بوی نگاه دارند. (منتهی الارب ). بویدان .
کوکبفرهنگ نامها(تلفظ: ko(w)kab) (عربی) (در نجوم) ستاره ؛ (در گیاهی) گل زینتی درشتِ پُر پَر به رنگهای ارغوانی ، سفید ، زرد، قرمز یا بنفش.