صولةلغتنامه دهخداصولة. [ ص َ ل َ] (ع مص ) حمله بردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). صولت . رجوع به صولت شود. || برجستن چیزی .- حنطة صولة ؛ گندم برآورده و پاکیزه . (منتهی الارب ).
صولجةلغتنامه دهخداصولجة. [ ص َ ل َ ج َ ] (ع ص ) خالص از هر چیزی : فضة صولجة؛ سیم جید و بی آمیغ. (منتهی الارب ). رجوع به صولج شود.
وَصِيلَةٍفرهنگ واژگان قرآنماده شتری که در یک شکم دو بچه بزاید(جزء حیواناتی است که اعراب جاهلیت کشتن و خوردن آن را بر خود حرام کرده بودند)
لوصةلغتنامه دهخدالوصة. [ ل َ ص َ ] (ع اِ) درد پشت . (منتهی الارب ). تقول : اعوذ باﷲ من الشوصة و اللوصة. (اقرب الموارد).
اِحْتَلَّ صَدارَة الأحْداثِدیکشنری عربی به فارسیدر صدر رويداد ها قرار گرفت , در رأس عناوين حوادث قرار گرفت