رضفةلغتنامه دهخدارضفة. [ رَ ض َ ف َ ] (ع اِ) داغی که به سنگ تفسان کرده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داغی که به سنگ تافته کنند. ج ، رَضَف ، رَضَفات . (از اقرب
رضفةلغتنامه دهخدارضفة. [ رَ ف َ ] (ع اِ) یکی رَضْف . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). واحد رضف ، یعنی مابین پاچه و دست اسب . (ازناظم الاطباء). و رجوع به رَضْف در معنی اسمی ش
رضفلغتنامه دهخدارضف . [ رَ ] (ع اِ) سنگ تفسانیده . (یادداشت مؤلف ). سنگهای تفسیده که شیر را در وی به جوش آرند. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ِ رضفة. (دهار). و رجوع به
رضفلغتنامه دهخدارضف . [ رَ ] (ع مص ) داغ کردن به سنگ تفسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (ز متن اللغة). || ریخ زدن (دفع کردن فضله ٔ روان و آبکی ): رضف بسلحه