رخنهگر تلفنphreak, phreakerواژههای مصوب فرهنگستانفردی که به شبکههای مخابراتی یا دیگر سامانههای حفاظتشده رخنه میکند
موشک رخنهگرpenetrating missileواژههای مصوب فرهنگستانموشکی با فیوز تأخیری و کلاهک ویژه که برای تخریب اهداف پنهان در زمین به کار میرود و پس از نفوذ تا عمق معینی منفجر میشود
رخنهکنشگرhacktivistواژههای مصوب فرهنگستانفردی که با اغراض سیاسی به سامانههای رایانهای رخنه میکند متـ . رخنشگر* * «رخنشگر» صورت اختصاری رخنهکنشگر است
رخنهکنشگریhacktivismواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از رایانهها و شبکههای رایانهای برای ترویج اهداف سیاسی و عمدتاً آزادی بیان و حقوق بشر متـ . رخنشگری * «رخنشگری» صورت اختصاری رخنهکنشگری است
رخنه گرلغتنامه دهخدارخنه گر. [ رَ ن َ / ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) رخنه کننده . شکافنده . رخنه ساز. کافنده : رخنه گر ملک سرافکنده به لشکر بدعهد پراکنده به . نظامی .چو نیست سایه ز پستی بنا