رادیوتراپیفرهنگ انتشارات معین( ~. تِ) [ فر. ] (اِمر.) درمان بیماری با استفاده از پرتوهای نافذ مانند پرتوهای ایکس و آلفا و بتا و گاما که یا از دستگاه تابیده می شوند یا از داروهای حاوی مواد ن
رادیوتراپیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمعالجۀ بعضی بیماریها با اشعۀ ایکس یا تشعشعات دیگر؛ پرتودرمانی.
جرادیلغتنامه دهخداجرادی . [ ج َ ] (ص نسبی ) نسبت است بجراد که لقب بعضی از اجداد منتسب ٌالیه است و اوابومحمد عبیداﷲبن محمدبن علی بن منصور کاتب معروف به ابن جرادی مروزی است . وی در
جرادیلغتنامه دهخداجرادی . [ ج ِ ] (اِخ ) ابوعاصم جرادی بصری زاهد که نسبت وی به بطنی از بنی تمیم است و در زمان مالک بن دینار میزیسته و سعیدبن سلیمان واسطی از او روایت کند. رجوع به