راهنوردیلغتنامه دهخداراهنوردی . [ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل راهنورد. راهپیمایی . رهنوردی . و رجوع به همین کلمات شود.
راه نوردیدنلغتنامه دهخداراه نوردیدن . [ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) راه پیمودن . (بهار عجم ). طی طریق کردن . راه سپردن . راه رفتن . راه پیمودن . (از آنندراج ). راه پیمودن . (ارمغان آصفی ).
راهنلغتنامه دهخداراهن . [ هَِ ] (ع ص ) رهن کننده . (از اقرب الموارد) (از شعوری ج 2 ورق 11). گروکننده . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (رشیدی ). گروستاننده . || ثابت . (متن اللغة) (من
راهنلغتنامه دهخداراهن . [ هََ ] (اِ) یکنوع درخت . (ناظم الاطباء). نام درختی است که به ترکی قِزِلجَق گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). قرنوس . قرانیا. سرخک . طاقدانه . ال . (یادداشت