رابولغتنامه دهخدارابو. (اِ) نام گلی است خوشبو. چنانکه گفته اند: نرگس و رابو شکفت بر طرف بوستان . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) : سوسن و رابو شکفت بر چمن آسمان لاله و نسرین نمود
جرابلغتنامه دهخداجراب . [ ج ُ ] (اِخ ) نام آبی است . (منتهی الارب ). آبی است به مکه . (شرح قاموس ).اسم آبی است . و گویند نام چاهی است در مکه ٔ قدیم :سقی اﷲ امواها عرفت مکانهاجُر