رازنجلغتنامه دهخدارازنج . [ زِ ن َ ] (معرب ، اِ) رازیانه . رازیانج . باد تخم ، بسباسه . (دزی ج 1 ص 493). رجوع به رازیانه و باد تخم و بسباسه شود.
چرازنلغتنامه دهخداچرازن . [ چ َ زَ ] (نف مرکب ) چرنده . (آنندراج ) (غیاث ). چراکننده : بهر وادی که رفتندی چرازن تو گوئی موج میزد سیل روغن .جامی (در صفت گوسفندان یوسف ) (از آنندرا
رازنکلغتنامه دهخدارازنک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد که در 72هزارگزی شمال باختری فریمان و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت حیدریه
کرازنلغتنامه دهخداکرازن . [ ک َ زِ ] (ع اِ) ج ِ کَرزَن یا کِرزن . (از آنندراج ) (اقرب الموارد). || ج ِ کِرزین . (اقرب الموارد). رجوع به کرزن و کرزین شود.
چرازنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحیوان علفخوار در حال چریدن؛ چرنده؛ چراکننده: ◻︎ به هر وادی چو رفتندی چرازن / تو گویی موج میزد سیل روغن (جامی: ۱۰۹).