رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) ازشعرای قرن دهم هجری عثمانی بود. بیت زیر از اوست :اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنوربی مهر وبی وفا لغی دوراندن اوگرنور.(از قاموس الاع
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) مصطفی درزی زاده .از شعرای قرن دهم هجری قمری بود. مدتی بخدمات شرعی پرداخت و در سال 981 هَ . ق . درگذشت . اشعار فارسی و ترکی از وی بجای ما
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (ص نسبی ) منسوب به رأی : فلان رائیست ؛ یعنی در انجام دادن امور مقید به انضباط نیست و تابع هوی و هوس و دلخواه خود است .
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [رَءْ ] (اِخ ) عبداللطیف . از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود. چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا اشتغال داشته است . (از قاموس الاعلام ترک
ماجراجوییفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشوبطلبی، بلواجویی، شرطلبی، فتنهجویی، غوغاطلبی ۲. حادثهجویی، واقعهطلبی
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،