رأیةلغتنامه دهخدارأیة. [ رَءْ ی َ ] (ع اِ) رایت . علم . (از ناظم الاطباء). علم و بقولی نشانه ای که برای دیدن برپا کنند تا مردم ببینند و گویا اصل رایت است که الف را به همزه بدل
رأیةلغتنامه دهخدارأیة. [ رَءْ ی َ ] (ع مص ) رأی . رؤیة. رآءة. رؤیان . دیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
راویةلغتنامه دهخداراویة. [ ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است در غوطه ٔ دمشق که قبر ام کلثوم و مدرک بن زیاد فزاری صحابی در آن است . و زیاد نخستین مسلمانی است که در این دیه بخاک سپرده شده ا
راویةلغتنامه دهخداراویة. [ ی َ ] (اِخ ) حمادبن ابی لیلی شاپوربن مبارک بنی عبیدة دیلمی کوفی غلام بنی بکر وابل ، و معروف به راویة. رجوع به حمادبن میسرةبن المبارک در این لغت نامه و
راویةلغتنامه دهخداراویة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث راوی . رجوع به راوی شود. || توشه دان و مشک که در آن آب باشد یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ظرف آب از چرم . (از غیاث الل
جرائیةلغتنامه دهخداجرائیة. [ ج َ ئی ی َ ] (ع اِمص ) جَراءة. دلیری . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). رجوع به جراءة شود. || کودکی دختران . (منتهی الارب ). رجوع به جراء شود.
شورائیةلغتنامه دهخداشورائیة. [ ئی ی َ ] (اِخ ) (سنه ٔ...) نام سال ششم بعثت رسول (ص ) از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه و نزول قرآن و در این سال سوره ٔ شوری ، فصلت ، مؤمن و زمر نازل
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،