رائددیکشنری عربی به فارسیپيش اهنگ گله , گوسفند زنگوله دار , رهبر , پيشوا , پيشرو , منادي , جلودار , قاصد , پيشگام , پيشقدم , پيشقدم شدن
جرائدلغتنامه دهخداجرائد. [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جَریدة در تمام معانی . (منتهی الارب ). ج ِ جریدة به معنی دفترها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جراید : این غزوه در جرائد مقامات و توار
جرائدیلغتنامه دهخداجرائدی . [ ج َ ءِ ] (اِخ ) یعقوب بن بدران بن منصور مصری ملقب به تقی الدین . وی در عصر خود در مصر شیخ القراء بود و از سخاوی اخذ[ حدیث ] کرد. او از ابن الزبیدی وا
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،