راجللغتنامه دهخداراجل . [ ج ِ ] (اِخ ) نام یک رودباری است در نجد و گفته شده است که حره راجل بین سرّو مشارف حوران است و راجل رودباری است که از حره راجل سرازیر و در سر دفع میگردد.
راجللغتنامه دهخداراجل . [ ج ِ ] (ع ص ) پیاده . مقابل فارس . ج ، رَجل و رَجّ̍اله و رُجّال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی نه راکب دیدم آنجا ونه راجل . م
رأللغتنامه دهخدارأل . [ رَءْل ْ ] (ع اِ) بچه ٔ شترمرغ . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار). بچه ٔ یک ساله ٔ شترمرغ . (
راؤوللغتنامه دهخداراؤول . [ ئو ] (ع اِ) رائول . زیادتی دندانهای ستور. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کف دهن ستور. (از اقرب الموارد). کف دهن اسب . (ناظم الاطباء). || آب دهن
جراوللغتنامه دهخداجراول . [ج َ وِ ] (ع اِ) ج ِ جِرْوَل ، به معنی زمین سنگناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به جرول شود.
راچوللغتنامه دهخداراچول .[ چ ُ ] (اِخ ) رودی است در هندوستان در خطه ٔ «غوآ» یا «کوه » از سلسله ٔ جبال «کات » سرچشمه میگیرد و راه آهن بمبئی - مدرس بوسیله ٔ پلی از روی این رود میگذ
راوللغتنامه دهخداراول . [ وِ ] (اِخ ) موریس . آهنگسار نامی فرانسوی که بسال 1875 م .در سیبور بدنیا آمد. وی از بزرگترین استادان موسیقی فرانسه گردید که ظرافت ووضوح بیان آثارش در قط
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،