راجزلغتنامه دهخداراجز. [ ج ِ ] (اِخ ) از شاعران مشهور عرب بود که در روزگار ولیدبن عبدالملک (86 - 96 هَ . ق .) می زیست یاقوت درباره ٔ وی آرد: دکین بن رجاء الفقیمی راجز مشهور بر و
راجزلغتنامه دهخداراجز. [ ج ِ ] (اِخ ) اسم یک کارخانه فرنگی است که بهترین چاقو و کارد و قیچی را میسازد. (فرهنگ نظام ). || چاقوی راجز؛ یا چاقویی که در کارخانه ٔ مذکور ساخته شده با
راجزلغتنامه دهخداراجز. [ ج ِ ] (اِخ ) فضل بن قدامه ٔ عجلی یکی از فحول شعرای عهد اموی است کنیت او ابوالنجم بود. گویند شبی هشام وی را برای نقل قصص و حکایات گوناگون احضار کرد او نی
راجزلغتنامه دهخداراجز. [ ج ِ ] (ع ص ) ارجوزه خوان . (آنندراج ) (منتهی الارب ). شاعری که در بحر رجز شعر گوید. (منتهی الارب ).
راجزفرهنگ انتشارات معین(جِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آنکه شعری از بحر رجز بخواند. 2 - کسی که رجز خواند، ارجوزه خوان .
راگوزهلغتنامه دهخداراگوزه . [ زَ ] (اِخ ) قصبه ای است در ایالت سیراگوز سیسیل ایتالیا که 45000 تن جمعیت دارد. این قصبه دارای کارخانه های نساجی ابریشم ، روغن زیتون و غیره میباشد. پل
راگوزهلغتنامه دهخداراگوزه . [ زَ ] (اِخ ) که امروزه دوبرونیک گویند قصبه ای بوده در سرزمین دالماسی «یوگوسلاوی » و در 285کیلومتری زاره و 68کیلومتری جنوب شرقی مصب نارنده در ساحل دریا
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،