راوندیلغتنامه دهخداراوندی . [ وَ ] (اِخ )حیان بن بشربن المخارق الضبی الاسدی راوندی . او در اصفهان قاضی بود و از ابویوسف قاضی و دیگران روایت کردو بسال 238 هَ . ق . درگذشت . (از لبا
راوندیلغتنامه دهخداراوندی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب است به راوند که از قرای کاشان است . (از انساب سمعانی ).
راوندیلغتنامه دهخداراوندی . [ وَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) نام قطعه ای از قطعات دستگاه همایون در اصطلاح موسیقی . رجوع به مجمعالادوار هدایت نوبت سوم ص 100 و 201 شود.
راوندیلغتنامه دهخداراوندی . [ وَ ] (اِخ ) تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمدبن علی . خال نجم الدین ابوبکر راوندی مؤلف راحةالصدور که سمت استادی و تربیت خواهرزاده ٔ خویش را داشته و خود
راوندیلغتنامه دهخداراوندی . [ وَ ] (اِخ ) زین الدین مجدالاسلام محمودبن محمدبن علی ، خال نجم الدین ابوبکر محمد راوندی مؤلف راحةالصدور و برادر تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمد راوندی
راوندیةلغتنامه دهخداراوندیة.[ وَ دی ْ ی َ ] (اِخ ) اسم دیگر شیعه ٔ آل عباس یا عباسیه است که امامت را بارث بعد از رسول اﷲ حق فرزندان عباس عم آن حضرت میدانستند و ایشان اصحاب عبداﷲ را
راوندیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپیروان عبدالله راوندی که بیشتر از طبقۀ کشاورز و متمایل به عقاید مزدک و تناسخ بودند، و معتقد بودند امامت از آن فرزندان عباس عموی پیامبر است.
علی راوندیلغتنامه دهخداعلی راوندی . [ ع َ ی ِ وَ ] (اِخ ) ابن فضل اﷲبن علی بن عبیداﷲ حسنی راوندی ، ملقب به عزالدین ، فقیه و مفسر و ادیب و نویسنده ٔ قرن هفتم هجری بود و در سال 599 هَ .
ابن راوندیلغتنامه دهخداابن راوندی . [ اِ ن ُ وَ ] (اِخ ) ابوالحسین احمدبن یحیی بن اسحاق . وفات 245 هَ .ق . اصلاً ایرانی از مردم راوند میان اصفهان و کاشان . از متکلمین زمان خویش . او ا
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،